جدول جو
جدول جو

معنی قره ارسلان - جستجوی لغت در جدول جو

قره ارسلان
(قَ رَ اَ سَ)
عمادالدین. مؤسس سلسلۀ آل قادر و از خاندان سلاجقه که از 433 تا 583 هجری قمری در کرمان حکومت مستقل داشته اند. رجوع به قراارسلان (عمادالدوله...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ رَ)
دهی از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل. سکنۀ آن 247 تن. آب از چشمه سارها و محصولات آن غلات، بادام، حبوبات، کرچک میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِاَ سَ)
از امرای اتابکان آذربایجان و مکنی به اتابک خاموش بود (622- 626 هجری قمری). از اتابک اوزبک فرزندی نمانده بود جز پسری کر و گنگ مادرزاد به نام قزل ارسلان که به همین علت او را اتابک خاموش لقب داده اند، و او دختری را که نوادۀ علاءالدین کربه ارسلان احمدیلی بود به عقد خود درآورد، و در قسمتی از آذربایجان از جمله بر مراغه و رویین دز امارت داشت. در سال 626 موقعی که سلطان جلال الدین منکبرنی در گنجه بوداتابک خاموش پیش او رفته زمین خدمت بوسیده سپس از آنجا به الموت سفر کرد، و پس از یک ماه در همانجا مرد. زوجه او را هم جلال الدین به زنی گرفت و سلسلۀ اتابکان آذربایجان پس از قریب 85 سال امیری برافتاد. اتابکان آذربایجان مخصوصاً شمس الدین ایلدگز و جهان پهلوان و قزل ارسلان در تاریخ ادبیات زبان فارسی ذکر به خیر دارند، زیرا که عده ای از گویندگان بزرگ زبان شیوای ما به قصایدی غراء ایشان را مدح گفته اند و نام ایشان را جاوید ساخته اند، و مشهورترین ایشان ظهیرالدین محمد فارابی و افضل الدین خاقانی و نظامی گنجوی و شرف الدین شفروۀ اصفهانی و مجیرالدین بیلقانی و اثیرالدین اخسیکتی و جمال الدین اشهری میباشند. و رجوع به تاریخ افضل کرمانی چ دانشگاه ص 43 و 108 و النقود شود
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ اَ سَ)
شیر سرخ. و این مرکب است از دو کلمه قزل به معنی سرخ و ارسلان به معنی شیر و اسد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ اَ سَ)
مظفرالدین عثمان (582- 587 هجری قمری). بعد از فوت اتابک ایلدگز پسر بزرگتر وی نصرهالدین محمد جهان پهلوان مقام اورا در راندن امور ملکی یافت و برادر خود مظفرالدین عثمان قزل ارسلان را به آذربایجان و اران به امارت فرستاد. قسمت غربی آذربایجان از حدود تبریز تا حوالی الجزیره در دست خاندانی بود از بقایای روادیان، و این خاندان از اوایل قرن ششم هجری یعنی دورۀ سلطنت سلطان محمد بن ملکشاه در این ناحیه امارت یافته بودند، و از مشاهیر ایشان است آق سنقر پسر احمدیلی. فرزندان احمدیل در تبریز و مراغه و حصار محکم رویین دز از قلاع مراغه را در تصرف داشتند و در عهد ایلدگز گاهی با او در مقام آشتی بودند و زمانی در نزاع و جدال. در سال 570 یعنی دو سال پس از مرگ ایلدگز اتابک جهان پهلوان به علت مرگ امیر احمدیلی تبریز و مراغه موقع را برای تصرف آن نقاط مناسب یافت و خود مراغه را در محاصره گرفته و برادرش قزل ارسلان تبریز را، عاقبت امیر احمدیلی با جهان پهلوان صلح کرد و تبریز را به او واگذاشت. از سال 571 که جلوس طغرل دوم است تا 582 تاریخ فوت اتابک، زمام سلطنت آخرین پادشاه سلجوقی عراق که در هفت سالگی به جای پدر نشست در دست جهان پهلوان بود و این مرد کافی عادل ادب پرور به خوبی بلاد وسیعه ای را که او و پدرش تحت امر طغرل آورده بودند اداره مینمود. جهان پهلوان از قپته خاتون دختر اینانج شحنه ای دو پسر داشت، قتلغ اینانج و میرمیران که هیچکدام به امیری نرسیده اند لیکن دو پسر دیگر که او را از کنیزی آمده بود، یعنی ابوبکر و اوزبک هر دو اتابکی و امارت یافته اند. چون اتابک جهان پهلوان وفات یافت برادرش قزل ارسلان در دستگاه طغرل سوم زمامدار شد و او قپته خاتون زوجه برادر را هم به عقد خود درآورد لیکن به شرحی که در سلطنت طغرل آمده به زودی میان او و سلطان به هم خورد و قزل ارسلان طغرل را محبوس کرد و برای خود تهیۀ اسباب سلطنت دید، اما در شعبان 587 شبی او را کشته یافتند و بدنش پنجاه زخم کارد خورده بود، و نسبت قتل او را بنابر عادات معمول آن ایام به فدائیان اسماعیلی بستند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 53، 532، 534، 558 و تاریخ گزیده چ لندن ص 466، 475، 478، 837 شود
لغت نامه دهخدا
(قِ لِ اَ سَ)
ابن مسعود بن قلج ارسلان بن سلیمان بن قتلمش بن سلجوقی (559-588 هجری قمری). حکمران بلاد قونیه و توابع و اقصرا و سیواس و ملطیه و جز آن بود. وی 29 سال پادشاهی کرد. سیاستمداری عادل و باهیبت بود. جنگهایی با رومیان کرد و چون به سن کهولت رسید کشور خود را میان فرزندانش تقسیم کرد ولی یکی از فرزندان وی به نام قطب الدین او را از کار برکنار ساخت. قلج ارسلان در نیمۀ شعبان سال 588 هجری قمری در قونیه وفات کرد. (از کامل ابن اثیر ج 12 ص 41، 42). و رجوع به سبک شناسی ج 2 ص 393 و قلیچ ارسلان شود
لغت نامه دهخدا
(کُ اَ سَ)
مرکّب از: کرپ (کرپه، ، کوچک و کوتاه + ارسلان، شیر)، (از شهریاران گمنام ص 241)، علاءالدین کرپه ارسلان یا کرپاارسلان پسر ارسلان آبه از پادشاهان سلجوقی آذربایجان است. وی در سال 584 هجری قمری نزد طغرل سوم آخرین پادشاه سلجوقی که از جنگ با خلیفه بازمی گشت رسید. مرکز حکومت وی شهر مراغه و وفاتش در 604 هجری قمری بوده است. نظامی بهرامنامه را به نام وی سروده است. (از شهریاران گمنام صص 240-242) :
شاه کرپ ارسلان کشورگیر
به ز الب ارسلان به تاج و سریر.
نظامی.
رجوع به شهریاران گمنان، مقدمۀ دفتر هفتم از سبعۀ نظامی چ وحید دستگردی، کرپاو کرپه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ اَ سَ)
عمادالدوله قاوردبیک نخستین از حکمرانان کرمان بود. درسال 545 هجری قمری به دنبال تمرد و مخالفتی که با الب ارسلان کرد، آلب ارسلان با لشکری بسوی کرمان رفت و لشکرکرمان شکست خورد و قراارسلان با سواران خود بسوی جیرفت فرار کردند وی از الب ارسلان خواست که از گناهش درگذرد و پس از آن بر سلطان الب ارسلان وارد شد و گریه کرد و حاضران را بگریه انداخت و بار دیگر ولایت کرمان به وی تفویض گردید. (اخبارالدوله السلجوقیه چ لاهور ص 41). عمادالدین قراارسلان قاوردبیک از سلاجقۀ کرمان است که به سال 1041 میلادی به سلطنت کرمان رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 135). و رجوع به قاوردین چغری بیک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قزل ارسلان
تصویر قزل ارسلان
ترکی شیرسرخ سرخ شیر ازنام ها
فرهنگ لغت هوشیار